کد مطلب:36547 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:165
چو گویی كه وام خرد توختم یكی نغزبازی كند روزگار گاه آدمی به آنچه می داند غره می شود و گمان می كند هر چه كه باید دانست، می داند و به خوبی دین عقل را ادا كرده است، اما ناگهان در اثر حادثه ای درمی یابد كه خیلی چیزها باید بیاموزد و هنوز محتاج آموزگار است. همه ما این نیاز را داریم كه آموزگاری دستمان را بگیرد و مبارك آن عمری كه در طلب چنین آموزگاری سپری شود. فاعتصم بالذی خلقك و رزقك و سواك ولتكن له تعبدك و الیه رغبتك و منه شفقتك: چنگ در بندگی كسی بزن كه تو را آفرید، روزی داد و درست اندامت نمود. پس باید تعبد و رغبت تو برای او باشد و تنها از او ترس و بیم داشته باشی. [صفحه 66] نه سوالاتتان را فرونهید و نه منتظر پاسخ سریع باشید و نه سوال مصنوعی و تقلیدی بكنید. سوال جوشیده از عمق ضمیر خودتان را همیشه مطرح كنید. آن هم با آموزگار آزموده. آن هم توام با صبر و فروتنی. در آن صورت است كه به پاسخ ظفر خواهید یافت. سخن ما در اینجا به پایان می رسد. از خداوند می خواهیم كه توفیق هدایت عنایت فرماید و درهای رحمتش را به روی ما بگشاید. و السلام علیكم و رحمه الله و بركاته [صفحه 67]
من در اینجا مخصوصا روی سخنم با كسانی است كه جوانترند. جوانان نباید انتظار داشته باشند كه ابهاماتشان فورا رفع شود. زیرا فهم پاره ای از پاسخها فقط با بالا رفتن سن، فهم، توسعه ی دایره ی آزمونها و تجربیات میسر خواهد شد. سوالات را راحت می توان پرسید اما پاسخها همواره براحتی در ذهن نمی نشیند. پس در عالم فهم باید متواضع و صبور بود به قول فردوسی:
همه هر چه بایست آموختم
كه بنشاندت پیش آموزگار
صفحه 66، 67.